دکتر مسیب یارمحمدیواصل، عضو هیأت علمی گروه روانشناسی دانشگاه بوعلیسینا، در یادداشتی برای بسنا به شرح زیر نوشت:
از دیدگاه روانشناسی علل مختلفی در کاهش فرزندآوری در سالهای اخیر وجود دارد:
۱- تلههای اجتماهی، از دیدگاه روانشناسی اجتماعی تأخیر در فرزندآوری یا تک فرزندی نوعی تله اجتماعی است، تله یعنی چه؟ یعنی افتادن در تله راحتی کوتاه مدت نداشتن فرزند یا کاهش هزینههای روانی، اجتماعی آن، تله اجتماعی یعنی ترجیح دادن لذتهای کوتاه مدت و در نتیجه از دست دادن سود و فایده بلند مدت برای جامعه و اجتماع است، بدین صورت که زندگی بدون فرزند یا فرزند کمتر برای آنها راحت و لذت بخش است، اما این مسئله اگر تعداد زیادی از جمعیت اینگونه بیندیشند باعث صدمه و آسیبهای مرتبط با کاهش جمعیت برای کل جامعه میشود.
۲- کمالگرایی والدین برای رشد شخصی خود، بدین صورت که آنها اهداف و معیارهای بالا برای رشد فردی خود دارند و ازدواج و فرزنداوری را مانعی برای رسیدن به اهداف بالای خود میدانند و ازدواج و فرزندآوری را تا رسیدن به اهداف و رشد شخصی خود به تأخیر میاندازند.
۳- خودخواهی: برخی از جوانان این گونه میاندیشند که من ابتدا در مجردی باید از زندگی خودم لذت ببرم، آنها میگویند مگر من چند سال زندگی میکنم که خودم را زودتر درگیر ازدواج کنم، این باعث تأخیر در ازدواج انها میشود، برخی نیز پس از ازدواج میگویند ما ابتدا باید در زندگی متاهلی (دونفری) خوشی هایمان را داشته باشیم، مسافرت هایمان را برویم بعد به فکر آوردن فرزند باشیم، برخی نیز میگویند من ابتدا باید درس هایم را بخوانم، در امور مختلف زندگی موفق شوم بعد فرزنددار شوم.
۴- کمالگرایی در تربیت فرزند: برخی از والدین بر این باورند که آنها منابع روانی و مالی لازم را برای تربیت درست فرزند دوم را ندارند، آنها میگویند ما اگر این یکی را با این شرایط روانی و اقتصادی که داریم خوب تربیت کنیم هنر کردیم.
۵- بیحوصلگی و ناامیدی: با توجه به شرایط نامساعد اقتصادی آنها در بزرگ کردن و تربیت فرزند اول به سختی افتاده اند، آنها دیگر حوصلهی آوردن فرزند دوم و به سختی افتادن دوباره را ندارند.
۶- رواج ازدواجهای نامتعارف مانند ازدواج سفید: اینگونه ازدواجها باعث تأخیر در ازدواج مشروع و متعارف میشود.
۷- اضطراب از والدگری: بدین شکل آنها باور دارند که نمیتوانند والدین خوبی برای فرزندانشان باشند، آنها نمیتوانند از نظر روانی نیازهای جسمانی، روانی، عاطفی، هیجانی و اجتماعی فرزندان خود را برآورده کنند. آنها نگران شیوه فرزند پروری خود هستند، میترسند نتوان ند فرزندان خود را خوب تربیت کنند.
۸- عدم آمادگی و مسؤولیت پذیری پایین، باور به اینکه آنها فکر میکنند هنوز بچه اند و توانایی فرزند آوری و فرزندپروری را ندارند، آنها میاندیشند نمیتوانند مسئولیت یک فرد را برای بزرگ کردن به عهده بگیرند.