امام علی النقی (ع) در نیمة ذیحجة الحرام سال ۲۱۲ هجری در اطراف مدینه در محلی به نام «صریا» به دنیا آمد.
پدرش امام جواد (ع) و مادرش «سمانه» نام داشت که انسانی با فضیلت و با تقوا بود. مشهورترین القاب حضرت، «نقی» و «هادی» است، و به ایشان «ابوالحسن ثالث» نیز گفته میشود. [ ۱ و ۲ و ۳]امام هادی (ع) در سال ۲۲۰ هجری پس از شهادت پدر گرامی اش، برمسند امامت نشست و در سال ۲۵۴ هجری در شهر سامرا به شهادت رسید. مدت امامت او ۳۳ سال و عمر شریفش ۴۱ سال و چند ماه بود.
اوضاع سیاسی و اجتماعی
جهان اسلام در دوران امامت امام هادی (ع)، از نظر گرایشها و کشمکشهای فکری و اعتقادی، از موقعیت و گستردگی ویژهای برخوردار بود. منشأ پیدایش این تحول فرهنگی، شرایط سیاسی- اجتماعی جامعة اسلامی به ویژه در سطح دستگاه رهبری بود. اظهار تمایل حکمرانان عباسی به مسائل علمی و فرهنگی، باز شدن دروازههای علوم فلسفه و کلامِ ملتهای دیگر بر روی مسلمانان و ترجمة بسیاری از کتابهای علمی آنان به زبان عربی، راه یافتن امام رضا و امام جواد (علیهما السلام) به دستگاه خلافت و فراهم آمدن موقعیت استثنایی برای بحث و مناظره با دانشمندان و سران مکتبها و گروههای مختلف، از مهمترین عوامل پیدایش این شرایط بود.
پیدایش چهرههای برجستة علمی در زمینة دانشهای عقلی و نقلی در این دوره، نشانه بارز دیگری بر گستردگی سفرة دانش بشری در این مقطع زمانی است. از جمله این دانشمندان میتوان افراد ذیل را نام برد:
ـ در حدیث و فقه: احمد بن حنبل و نویسندگان صحاح سته: بخاری، مسلم، ابوداود سجستانی، ابوعیسی ترمذی، ابوعبدالله بن ماجه و احمد نسائی.
ـ در کلام: ابوهذیل، ابواسحاق، ابراهیم بن سیار، ابوعمرو بن بحر جاحظ، و ابوالحسین خیاط.
ـ در پزشکی: یحیی بن ماسویه، بختیشوع و حنین بن اسحاق.
ـ در تاریخ: یعقوبی، ابن قتیبه دینوری و بلاذری. [۴]در چنین شرایطی و با انبوه دانشمندان و عالمان و تضارب و تعاطی افکار، مهمترین وظیفة امام، پاسداری از دین و معارف بلند اهل بیت بود. از این رو امام هادی (ع) وظیفة خود دانست که به فعالیتهای علمی و فرهنگی بپردازد و این امر، مهمتر از فعالیتهای سیاسی بود. تلاشهای فرهنگی امام در حفظ و اشاعه و گسترش اسلام، بسیار مؤثّر بود. در این جا به بعضی از فعالیتهای آن حضرت اشاره میکنیم.
۱ ـ تربیت شاگردان
همان گونه که اشاره شد، عصر زندگی امام هادی (ع) عصر اختناق و استبداد بود. به همین دلیل امام برای فعالیتهای علمی و فرهنگی گسترده آزادی عمل نداشت، اما حضرت در همان شرایط نامساعد، علاوه بر فعالیتهای فرهنگی، راویان و محدّثان و بزرگانی از شیعه را تربیت کرد که هرکدام در حوزههای مهم علمی، فقهی و... بسیار تأثیرگذار بودند.
شیخ طوسی، تعداد شاگردان آن حضرت را در علوم مختلف اسلامی ۱۸۵ نفر میداند. [۵]در میان این گروه، شخصیتهای برجستهای مانند: فضل بن شاذان، حسین بن سعید اهوازی، ایوب بن نوح، ابوعلی (حسن بن راشد) حسن بن علی ناصرکبیر، عبدالعظیم حسنی و عثمان بن سعید اهوازی حضور داشتند که برخی از آنان آثار و تألیفات ارزش مندی در زمینههای مختلف علوم اسلامی داشتند. [۶]
۲ ـ رویارویی با فقیهان درباری
با آن که سیاست خلفای عباسی این بود که توجه مردم را به فقهای درباری جلب کنند و آرای آنان را به رسمیت بشناسند، اما در مدت اقامت امام هادی (ع) در سامرا چندین بار در میان فقهای وابسته به دربار اختلاف فتوا به وجود آمد و ناگزیر برای حل مشکل به امام مراجعه میکردند. امام با استدلال روشن، چنان مسئله را میشکافت که فقها در برابر آن ناگزیر به تحسین میشدند. به دو نمونه اشاره میشود:
الف) کیفر مسیحی
یک نفر مسیحی را که با زن مسلمانی زنا کرده بود، نزد متوکل آوردند. متوکل خواست دربارة او حد شرعی اجرا شود، در این هنگام مرد مسیحی اسلام آورد. یحیی بن اکثم، قاضی القضات گفت: اسلام آوردن او، کفر (پوشاننده) است و عملش را از میان میبرد و نباید حد دربارة او اجرا شود. برخی دیگر از فقها گفتند: باید سه بار دربارة او حد جاری شود. برخی دیگر به گونهای دیگر فتوا دادند. وجود اختلاف فتاوا، متوکل را مجبور کرد تا از امام هادی (ع) استفتا کند. امام پاسخ داد: «آن قدر باید شلاق بخورد تا بمیرد».
فتوای امام با مخالفت شدید «یحیی بن اکثم» و سایر فقها روبرو شد و گفتند: این فتوا مدرک عقلی و نقلی ندارد. از متوکل خواستند نامهای به امام نوشته، مدرک این فتوا را بپرسد. متوکل به امام نوشت. امام در پاسخ نوشت: «فَلَمّا رَأَوْا بَأْسَنا قالوا آمَنّا بِاللهِ وَحْدَهُ وَ کفَرْنا بِما کنّا بِهِ مُشْرَکینَ * فَلَمْ یک ینْفَعُهُمْ ایمانُهُمْ لَمّا رَأوا بَأْسَنا سُنّة اللهِ الّتِی قَِدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِک الکافِرُونَ؛ [۷]هنگامی که قهر و قدرت ما را دیدند، گفتند: به خدای یگانه ایمان آوردیم و به بتها و عناصری که آنها را شریک خدا قرار داده بودیم، کافر شدیم، ولی ایمان شان به هنگام دیدن قهر و قدرت ما، سودی ندارد. این سنّت و حکم الهی است که در میان بندگان وی جاری است و پیروان باطل در چنین شرایطی زیان کار شدند». متوکل، پاسخ مستند و مستدل امام را پذیرفت و دستور داد حد زناکار طبق فتوای امام اجرا شود. [۸]
ب) نذر متوکل
روزی متوکل بیمار شد و نذر کرد اگر شفا یافت، تعداد «کثیری» دینار (سکة زر) در راه خدا صدقه بدهد. هنگامی که بهبود یافت، فقها را جمع کرد و پرسید: چند دینار باید صدقه بدهم که «کثیر» محسوب شود؟ فقها در این باره به اختلاف فتوا دادند. متوکل ناگزیر شد مسئله را از امام هادی (ع) سؤال کند. امام پاسخ داد: باید ۸۳ دینار بپردازی. فقها از این فتوا تعجب کردند و به متوکل گفتند: از او بپرسید این فتوا را بر اساس چه مدرکی داده است؟ متوکل، موضوع را با امام مطرح کرد. حضرت فرمود: خداوند در قرآن میفرماید: «لَقَدْ نَصَرَکمُ اللهُ فِی مَواطِنَ کثِیرَة؛ [۹]خداوند شما (مسلمانان) را در موارد «کثیر» یاری کرده است»، و همة خاندان ما روایت کرده اند که جنگها و سریههای زمان پیامبر (ص) ۸۳ جنگ بوده است. [۱۰]
۳ ـ تعلیم زیارت نامه
یکی از فعالیتهای علمی امام، تعلیم برخی از زیارت نامهها بود که معارف بسیار بلندی را در بر داشت. این زیارت نامهها ضمن بار علمی و اخلاقی، بار سیاسی نیز داشت. در این جا به یک نمونه اشاره میشود:
زیارت جامعه
یکی از آثار ماندگار و ارزشمند امام هادی (ع)، زیارت جامعة کبیره است که متقنترین متن شناخت امامت راستین است. ارزش سندی آن چنان است که مرحوم مجلسی مینویسد:
«این که دربارة زیارت جامعه، سخن اندکی به درازا کشید، اگرچه حق آن را نیز ادا نکردم، بدین دلیل است که این زیارت صحیحترین آنها از جهت سند و فراگیرترین آنها نسبت به ائمه است و در مقایسه با دیگر زیارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت بیشتری برخوردار است.»
مرحوم صدوق این زیارت را در کتاب «من لا یحضره الفقیه» و شیخ طوسی درکتاب «تهذیب الاحکام» از موسی بن عبدالله نخعی چنین نقل میکند: از امام علی النقی (ع) خواستم مرا زیارتی بلیغ و کامل تعلیم دهد که به وسیلة آن بتوانم هر یک از ائمه را زیارت کنم. حضرت فرمود:، چون به درگاه رسیدی، در حالی که غسل کرده ای، بایست و شهادتین را بگو و، چون داخل شدی و قبر را دیدی توقف کن و سی مرتبه الله اکبر بگو. سپس با گامهای کوتاه و با آرامش و وقار، اندکی راه برو، و دوباره بایست و سی مرتبه الله اکبر بگو. پس به قبر مطهّر نزدیک شو و چهل مرتبه تکبیر بگو.
اهمیت این زیارت را هنگامی میتوان دریافت که بدانیم در آن زمان عدهای از «غُلات» معصومان را تا حد خدایی بالابرده و گروهی را تحت پرچم ضلالت خویش گرد آورده بودند. امام (ع) با سخنان خود مرز افراط و تفریط را مشخص کرد و دوست داران واقعی خویش را از انحراف و تمایل به سوی افکار و آرای باطل بر حذر داشت. نام چند تن از غلو کنندگان چنین است:
۱ ـ علی بن حسکه قمی؛ ۲ ـ قاسم یقطینی؛ ۳ ـ حسن بن محمد بن بابای قمی؛ ۴ ـ محمدبن نصیر.
از نامة بعضی از اصحاب امام (ع) به وی و جواب حضرت، میتوان به عقاید این گروه دست یافت. در آن نامه آمده است:
«علی بن حسکه معتقد است تو خدایی و او پیامبری است که از جانب شما مأموریت یافته مردم را به آن دعوت کند. او بسیاری را به سوی خود جذب کرده است. اگر منّت نهی و جوابی را در این باره مرقوم داری آنان را از هلاکت نجات داده ای.»
امام در پاسخ نوشت: «ابن حسکه، دروغ گفته است. لعنت خدا بر او باد! من او را در شمار دوستان خود نمیدانم... سوگند به خدا، خداوند، محمد (ص) و پیامبران پیش از او را جز به آیین یکتاپرستی و نماز و زکات و حج و ولایت نفرستاده است. محمد (ص) تنها به خدای یکتای بی شریک دعوت کرده است و ما، جانشینان او نیز بندگان خداییم و به او شرک نمیورزیم. در صورت اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار میگیریم و اگر از فرمانش سرپیچی کنیم عقوبت و عذاب خواهیم شد. ما حجّتی بر خداوند نداریم و خدا بر ما و تمامی مخلوقاتش حجّت دارد. من از کسی که این سخنان را به زبان آورده بیزاری میجویم و به خدا پناه میبرم. شما نیز از آنان دوری کنید.»
در این زیارت، اوج معنوی و جامعیت ائمه (علیهم السلام) در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگیزی بیان میشود، که هر سخن شناس و آشنای با ادبیات عرب آن را در مییابد. همین ویژگی گواه این است که جملات زیارت از سوی امام معصوم (ع) صادر شده است. در این زیارت دربارة فضایل و خصوصیات اخلاقی و اجتماعی امامان معصوم میخوانیم:
سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدایت است. سفارش شما تقوا و کار شما خیر و نیکی است. عادت شما نیکی، و فطرت شما کرم و بخشش است. حالت و منزلت شما حق و راستی و مدارا و محبت است و سخن شما دستور لازم الاجراست و اندیشة شما دانش و بردباری و عاقبت اندیشی است.
این زیارت، امامت را رمز و راز فلسفة سیاسی اسلام میداند، دولت حق و پایندة اهل بیت را فرا روی انسانها قرار میدهد و به همة مؤمنان یادآوری میکند که حق مسلّم و حکومت عدل الهی، از آنِ اهل بیت است: «و دعائم الاخیار و ساسة العباد و ارکان البلاد؛ ائمه، آقای نیکان و تکیه گاه آنها و خلفای الهی و تدبیرکنندگان امور بندگان و ستونهای محکم شهرهایند.»
مرحوم مجلسی میفرماید: این زیارت به شیعیان میآموزد که آمادگی خویش را حفظ کنند تا آن زمان که دولت اهل بیت بر قرار شود.
۴ ـ مناظرههای علمی و اعتقادی
همان گونه که پیشتر نیز بدان اشاره شد، دولت عباسی همواره به دنبال برپایی جلسههای مناظره و گفت وگوی علمی بود، که برقراری این گونه جلسهها در زمان مأمون عباسی به اوج خود رسید و این روند تا دوران امامت امام هادی (ع) نیز ادامه یافت. برپایی این مجالس هدف دار، برای در هم شکستن چهرة علمی امامان و زیر سؤال بردن دانش و حتی امامت آنان تشکیل میشد. البته با این کار، آنان نه تنها به مقصود خویش نمیرسیدند، بلکه موجب رسوایی و فضاحتشان نیز میشد، چرا که آن امامان بزرگوار از این فرصتهای طلایی برای روشن کردن اذهان عمومی و نشر فرهنگ اصیل اسلامی بهره میبردند.
دولت عباسی میکوشید تا با زیر نظر گرفتن امام و کنترل شدید ملاقاتهای ایشان با شیعیان، از روشن شدن افکار مردمی جلوگیری کند و جلوی فیضان این سرچشمة بزرگ را بگیرد، ولی برپایی نشستهای علمی، در تناقض با این سیاست بر میآمد و تمام تلاشهای عباسیان را بیهوده میساخت.
متوکل عباسی برای این منظور، دو تن از دانشمندان به نامهای «یحیی بن اکثم» و «ابن سکّیت» را به خدمت خواند تا در نشستی علمی با امام علی النقی (ع) شرکت کنند. متوکل از ابن سکّیت خواست تا پرسشهای خود را مطرح کند. او نیز پرسید: «چرا موسی (ع) با عصا بر انگیخته شد، عیسی (ع) با شفای بیماران و زنده کردن مردگان، و محمد (ص) با قرآن و شمشیر؟»
امام در پاسخ فرمود: «موسی (ع) با عصا و ید بیضا در دورهای بر انگیخته شد که مردم تحت تأثیر جادو قرار گرفته بودند. او نیز به همین منظور برایشان معجزهای آورد که جادویشان را از بین ببرد و حجّت را بر آنان تمام کند. عیسی (ع) با شفای بیماران خاص و با زنده کردن مردگان برانگیخته شد، زیرا در آن زمان پزشکی و پیشرفتهای آن، مردم را شگفت زده کرده بود و او به فرمان خدا، مردگان را زنده میکرد و بیماران بی درمان را شفا میداد. محمد (ص) با قرآن و شمشیر در دورهای برانگیخته شد که شعر و شمشیر بر اندیشة مردم حکمرانی میکرد. او نیز با قرآن تابنده و شمشیر برنده بر شعر و شمشیرشان چیره گشت و پیام خدا را به آنان رساند و حجّت را بر آنها تمام فرمود.»
پاسخ امام، بسیار روشن و قانع کننده بود. ابن سکّیت از روی ناچاری پرسشی بی محتوا را بیان کرد و گفت: «اکنون حجّت خدا چیست؟» امام نیز با کنایه، مهر خاموشی بر زبان دشمن زد و فرمود: «عقل که به خوبی در مییابد آن که به خدا دروغ ببندد، رسوا میشود.»
شکست ابن سکّیت در این گفت وگوی کوتاه و آن هم فقط با یک پرسش ساده، خشم یحیی بن اکثم را برانگیخت. او با ناراحتی گفت: «ابن سکّیت را به مناظره چه کار، او هم نشین نحو و شعر و لغت است»؟! سپس کاغذی بیرون آورد که در آن پرسشهای پراکندهای را مطرح کرده بود و پاسخ را از امام به طور مکتوب خواست. [۱۱]پرسشهای او دربارة تأویل و تفسیر برخی آیات قرآن، گواهی زن، احکام خنثی، دلیل بلند خواندن نماز صبح و مسائلی دربارة عملکرد امیرمؤمنان علی (ع) بود.
امام با نهایت دقت و ظرافت و کمال به پرسشهای وی پاسخ فرمود و افزون بر اثبات جایگاه علمی خود، سیزده پرسش پیچیده و مشکل را برای شیعیان پاسخ گفت و به صورت غیر مستقیم، معارف واقعی اسلام را در اختیار خواهندگان قرار داد. پاسخهای امام هادی (ع) آن چنان کوبنده و دقیق بود که یحیی بن اکثم در پایان این رویارویی به متوکل گفت: «پس از این جلسه و این پرسشها دیگر سزاوار نیست که از او دربارة مسئلة دیگری پرسش شود، زیرا هیچ مسئلهای پیچیدهتر از اینها وجود ندارد [و او از عهدة پاسخ گویی به همة آنها بر آمد]. این کارها موجب بیشتر آشکار شدن مراتب علمی او و تقویت شیعیان خواهد شد.» [۱۲]۵ ـ شبهه زدایی در مورد قرآن
افزون بر شبهههای خرد و کلانی که از سوی دانشمندان و فرقههای آن دوران در حوزة دین مطرح میشد، هر از چند گاهی کشمکشهای بزرگی بر سر مسائل بنیادین و زیر بنایی اسلام، رخ مینمود که دامنة فتنه انگیزی آن، اندیشة قشر گستردهای از مسلمانان و گاه شیعیان را در بر میگرفت.
یکی از بزرگترین فتنه جویی ها، موضوع مخلوق بودن قرآن بود که مدتها اندیشة مسلمانان را به خود مشغول ساخته بود.
معتزله که گرایشی افراطی به عقل دارند، قرآن کریم را حادث و مخلوق میدانستند و آن را از صفات باری تعالی میشمردند، ولی در برابر آن ها، اشاعره به مخالفت برخاسته و قرآن را قدیم و غیرمخلوق انگاشتند. جرقههای این کشمکش که برخاسته از نظریة جبر و تفویض بود، از اواخر حکومت امویان آغاز گردید و با پیدایش این دو مکتب کلامی در عصر عباسیان، به اوج خود رسید.
تا پیش از مأمون، حکمرانان عباسی گرایش و تعصب شدیدی بر نظر اشاعره و جبرگرایی داشتند و معتزلیان را به شدت شکنجه و سرکوب میکردند، اما به حکومت رسیدن مأمون، ورق را برگرداند و مخالفان معتزله و نظریة خلق قرآن با حربههای گوناگون از صحنة روزگار پاک شدند. پس از مأمون نیز خلفای عباسی از او پیروی کردند و کسانی را که به عقاید معتزله پای بند نبودند، شکنجه میکردند یا از میان برمی داشتند.
هنگامی که متوکل به حکومت دست یافت، دوباره به عقاید اشاعره پیوست و این بار قربانیان ماجرا، معتزلیان بودند. در گیر و دار این آشوب زدگیهای اعتقادی، امام هادی (ع) پیشوای اندیشة اسلامی، وارد عرصه شد و با بدعت شمردن این بحث ها، خط سیر مکتب ناب اسلامی را برای پیروان خود ترسیم کرد. ایشان برای تنویر اذهان پیروان خود در بغداد نوشت:
«به نام خداوند بخشایشگر مهرورز. پروردگار، ما را از فتنههای این روزگار در پناه دارد که در این صورت بزرگترین مرحمت را در برابر ما به انجام رسانیده است که در غیر آن، چیزی جز نابودی و بدبختی دست آورد کسی نخواهد شد. نظر من دربارة جدالی که بر سر [مخلوق بودن یا نبودن]قرآن در گرفته، این است که آن بدعتی بیش نیست که در گناه این بدعت، پرسش کننده و پاسخ دهنده، هر دو یک سانند، چرا که برای پرسش کننده سودی در بر نخواهد داشت [و به واقع آن دست نمییابد]و برای پاسخ دهنده نیز جز رنجی ناشی از طرح موضوعی که از فهم و درک او خارج است، باقی نخواهد ماند. همانا خالقی جز خدا وجود ندارد و جز او، همه، آفریدگانش هستند. قرآن نیز کلام خداوند بزرگ است. پس از پیش خودتان بر آن نامی قرار ندهید که از گمراهان خواهید بود و خداوند شما و ما را در شمار افراد این آیه قرار دهد که فرمود: آنان کسانی هستند که در نهان از خدای خویش میترسند و از روز جزا سخت در وحشتند.» [۱۳]پی نوشت ها:
طبرسی، اعلام الوری، ص ۳۵۵؛ شیخ مفید، الارشاد، ص ۳۲۷.
همان.
همان. در اصطلاح راویان شیعه، مقصود از ابوالحسن اول، امام موسی بن جعفر (ع) و مقصود از ابوالحسن ثانی، امام هشتم (ع) میباشد.
برای آگاهی بیشتر به کتاب تاریخ اسلام، نوشتة حسن ابراهیم حسن، ج ۴، ص ۴۲۰- ۵۶۶ مراجعه کنید.
رجال طوسی، ص ۴۰۹.
مهدی پیشوایی، سیرة پیشوایان، ص ۶۱۱.
غافر (۴۰) آیة ۸۵- ۸۴.
وسائل الشیعه، ج ۱۸، ص ۴۰۸.
توبه (۹) آیة ۶۵.
تذکرة الخواص، ص ۳۶۰.
بحارالأنوار، ج ۵۰، ص ۱۲۸.
همان، ص ۱۶۴.
جلال الدین سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص ۳۸۴؛ تاریخ طبری، ج ۹، ص ۱۳۴.
/۶۲۶۲