به گزارش بسنا، یادداشت دکتر سیدحسن اسلامی اردکانی در مورد پیامبر اسلام، که به طور اختصاصی در اختیار گروه سیاستنامه قرار گرفت و در صفحه اول روزنامه «اعتماد» منتشر شد به شرح زیر است:
شرح صدر، لازمه پيامبري و راهبري است. نگاهي به قرآن اهميت اين ويژگي را نيك نشان ميدهد. با مرور آيات مربوط به حضرت موسي(ع) و حضرت محمد(ص) يك ويژگي مشترك را در هر دو مييابيم. هر دو داراي شرح صدر بودند يا خواستار آن شده بودند. موسي پس از آنكه به پيامبري برانگيخته شد، نخستين خواستهاش از خداوند شرح صدر بود (ربِّ اشْرحْ لِي صدْرِي، سوره طه، آيه 25). خداوند نيز در مقام امتنان بر محمد يادآور ميشود كه مگر به تو شرح صدر نداديم و سينهات را نگشوديم (ألمْ نشْرحْ لك صدْرك؟ سوره انشراح، آيه 1).
دعوي پيامبري و راهبري مردم، ادعاي درشتي است و در پي آن مخالفتها و دشواريها پديدار ميشود. در پي اين جنس ستيزهگري و درشتي، كام پيامبران تلخ و عرصه بر آنها تنگ ميشود. اينجاست كه آنان به فضيلت شرح صدر آراسته ميشوند. اين فضيلت به آنها كمك ميكند تا ياراي تحمل دشواري مسير دعوت و تلخي دشمني را داشته باشند و خود را از انديشه دشمني و انتقام پاك كنند. گرچه هر انساني نيازمند شرح صدر است، پيامبران بيش از همگان به آن نياز دارند.
محمد(ص) به دليل داشتن شرح صدر بود كه توانست ميان قبايل متخاصم آن زمان وحدت پديد آورد و آنها را به امتي يگانه بدل سازد. اين شرح صدر بود كه در پي آن نرمي و رفق پديدار آورد و محمد را شمع جمع مسلمانان كرد. در پي اين شرح صدر بود كه پيامبر هر گونه سختي را تاب آورد و تا پايان راه همانگونه كه فرمان يافته بود، پايداري كرد. (سوره شورا، آيه 15)
فضيلت شرح صدر بود كه زمينهساز گذشت و بخشش در پيامبر شد؛ به گونهاي كه از سر دشمنان خوني خود گذشت و حتي خانه آنها را پس از فتح مكه مأمن و امانخانه اعلام كرد. در زماني كه اقتضاي پيروزي و درهم شكستن حريف، ريشه كني او بود، پيامبر بزرگوارانه گذشتهها را به گذشته سپرد و راه اخوت و همكاري را در جامعه هموار كرد.
امروزه نيز آنكه خود را پيرو محمد رسول(ص) ميداند بايد از اين معلم متعلمانه بياموزد و فضايل او را در خود بپروراند؛ از جمله همين فضيلت شرح صدر كه جامعه تنگدل و عصبي ما سخت بدان نياز دارد. اما شرح صدر نيازمند آن است كه خود را به چالش بگيريم و بر خلقيات و منش غريزي و طبيعي خود چيره شويم. اين كار مستلزم آن است تا اژدهاي درون خود را رام كنيم و اجازه ندهيم مهار خردمان را به دست گيرد و به تعبير عالمان اخلاق از سطح اخلاق طبعي و غريزي به سوي اخلاق انساني و متعالي فرارويم.