
«مبعث روز بسیار باعظمتی است؛ اهمّیّت مبعث را باید بفهمیم.» ۱۳۹۹/۱/۳ به طور خلاصه شاید بتوان گفت «بعثت حضرت خاتمالانبیا حادثهای است که با اصل حادثه خلقت انسان باید مقایسه شود.» ۱۳۷۱/۱۱/۱ و نیز میشود گفت که بعثت «تاریخ را به دو قسم منقسم کرد: قسمِ قبل از اسلام و قسمِ بعد از اسلام.» ۱۳۸۷/۵/۹ و میتوان ادعا کرد «بعثت پیغمبر خاتم از لحاظ اهمیت، در رأس همه حوادث بزرگ و کوچک تاریخ بشر قرار میگیرد.» ۱۳۷۶/۹/۷ از طرفی «نعمت بعثت و برانگیختن پیامبر اعظم برای بشریت از همهی نعمتهای الهی در طول تاریخ بزرگتر است.» ۱۳۹۰/۴/۹ به همین دلیل «روز مبعث، عید همه است؛ نه فقط عید مسلمانان.» ۱۳۸۴/۶/۱۱ یعنی «عید بشریت است...، چون از اولین لحظات بعثت و وحی بر نبىّاکرم همهی وسایل برای صلاح و اصلاح جامعه بشری، در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفت.» ۱۳۶۹/۱۱/۲۴ با این نگاه، «بعثت پیغمبر، اوج رحمت پروردگار بر بنیبشر و انسانیّت بود.» ۱۳۹۷/۱/۲۵ و حقیقت این است که «اگر چه امروز بسیاری از کسان در عالم هستند که مستقیماً خود را در پرتو اشعه بعثت نبىّاکرم قرار ندادهاند - یعنی غیرمسلمانان -، اما همانها هم از برکات این بعثت، تاکنون منتفع شده اند.» ۱۳۷۶/۹/۷
برانگیختگی برای نجاتِ انسان و استقرار نظامِ صلاح
«بعثت دارای ابعاد و جهاتی است. رشتههای نوری که از این حادثه بر بشریت تابیده است، یکی دو تا نیست.» ۱۳۹۱/۳/۲۹ به بیان دیگر «بعثت متعلّق به انسان و برای انسان است؛ انسان هم لایتناهی است و ابعاد عظیمی دارد و محدود در جسم و در مادّه و در زندگی چند روزه دنیا نیست؛ فقط محدود در معنویات هم نیست؛ محدود در یک قطعه مشخّصی از تاریخ هم نیست... بعثت، برای این انسان و برای سرنوشت این انسان و برای هدایت این انسان است.» ۱۳۷۷/۸/۲۶
با این توصیف، هرچند نمیتوان همه ابعاد و حقیقت بعثت را مشخص کرد؛ اما میتوان بخشی از آن را در چند نکته برشمرد: اول اینکه «بعثت نبىّاکرم در درجه اوّل، دعوت به توحید بود. توحید صرفاً یک نظریه فلسفی و فکری نیست؛ بلکه یک روش زندگی برای انسانها ست.» ۱۳۸۲/۷/۲
دوم اینکه درباره «فرستادن پیامبران... در قرآن مکرّر در مکرّر تعبیر شده است به بعثت، برانگیختن... «بَعث» است، برانگیختن است، یک حرکت معمولیِ درسآموز نیست.» ۱۳۹۸/۱/۱۴ بلکه به این معناست که «برانگیختگی پیامبر به برانگیختگی انسانها منتهی میشود و جامعه را برانگیخته میکند؛ انسانها حرکت میکنند.» ۱۳۹۹/۱۲/۲۱ به تعبیر دیگر، «یعنی برانگیختگی برای نجات انسان و برای نجات بشر؛ بعثت یعنی استقرار نظام صلاح و سداد در میان جامعهی بشری.» ۱۳۹۵/۲/۱۶ لذا مثلا «افلاطون یا سقراط؛ اینها هم کسانی بودند که به بشریّت چیزهایی یاد دادند، امّا آنها «بَعث» نیست؛ انبیا از آن قبیل نیستند؛ انبیا بعثت دارند. بعثت پیامبر مکرّم و معظّم اسلام هم برترین بعثتها، جامعترین بعثتها، کاملترین بعثتها، و ماندگارترین بعثتها است.» ۱۳۹۸/۱/۱۴
سوم اینکه «بعثت پیغمبر در واقع بعثت رحمت است. با این بعثت، رحمت الهی شامل حال بندگان خدا شد؛ این راه، جلوی انسانها باز شد؛ عدالت را مطرح کرد، امنیت و سلامت را مطرح کرد.» ۱۳۸۹/۴/۱۹ به این معنا که بعثت «بشارت به همین زندگی آرام، زندگی همراه با عدالت، زندگی متناسب با ساخت بشر است.» ۱۳۸۹/۴/۱۹ به عبارت بهتر «بعثت نبىّاکرم، یک حرکت عملی بود تا بشر را از یک سو به سرمنزل کمال فردی، روحی و معنوی، و از سوی دیگر به تعالی زندگی اجتماعی و اصلاح وضع جوامع برساند.» ۱۳۷۴/۹/۲۹ لذا «از اولین لحظات بعثت و وحی بر نبىّاکرم همهی وسایل برای صلاح و اصلاح جامعه بشری، در آیات قرآن مورد توجه قرار گرفت.» ۱۳۶۹/۱۱/۲۴ چهارم اینکه «پیغمبران الهی هر کدام که آمدند، قافلهی سرگردان بشری را به سوی کمال و علم و اخلاق و عدالت راندند و آنها را یک قدم به مراحل کمال انسانی نزدیک کردند. همهی خردورزیهای بشر در طول تاریخ، ناشی از تعالیم پیغمبران است.» ۱۳۸۴/۶/۱۱ و «بی شک علم و تمدّن بشر، خُلقیّات نیکو در میان انسانها، عادات خوب و بسیاری از این مقوله چیزها، اگر ظاهراً هم به ادیان متّصل نباشد، در ریشه اصلی، جوشیده از ادیان و معارف الهی است و در رأس آنها بعثت نبىّمکرم اسلام است.» ۱۳۷۶/۹/۷ لذا «هرچه زمان به جلو میرود و بشر با تجربههای گوناگون، نواقص زندگی خود را، آسیبهای خود را بیشتر ادراک میکند، ابعاد گوناگون و بعثت نبی مکرم بیشتر خود را نشان میدهد.» ۱۳۸۸/۴/۲۹