دکتر عباس زارعی مهرورز عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه بوعلیسینا، به مناسبت سالروز شهادت امیرکبیر در گفتگوی اختصاصی با خبرنگار بسنا گفت: میرزاتقیخان امیرکبیر یکی از شخصیتهای برجسته تاریخ معاصر ایران محسوب میشود.
وی در رابطه با معنای تاریخ معاصر بیان داشت: در کشورهای دیگر تاریخ معاصر معنای دیگری دارد و دوره تاریخ معاصر در هر کشوری یک معنی خاص دارد مثلا در اروپا تاریخ معاصر از انقلاب کبیر فرانسه شروع میشود؛ در ایران تاریخ معاصر از دوره مشروطه شروع میشود و مشروطه مقدماتی دارد که ما میتوانیم آن را به امیرکبیر منصوب کنیم.
زارعی مهرورز اظهار داشت: جریان نوخواهی در ایران از دوره فتحعلی شاه و عمدتا عصر ناصری شروع شد و در این میان، امیرکبیر نقشی برجسته داشت. پیشتر از او سَلَفش، قائم مقام فراهانی پیشکار و وزیر محمدشاه قاجار هم اقداماتی کرد، اما با توطئه درباریان معاند و به دستور محمد شاه درباریان به شهادت رسید.
وی توضیح داد: متاسفانه امروزه جریانی وجود دارد که اشخاصی امیرکبیر را به ورود اندیشههای غرب در ایران متهم میکنند که این امر یکی از اشتباهات بزرگ تاریخی است و هیچ مورخی آن را بیان نمیکند؛ به عنوان مثال، میگویند تاسیس دارالفنون استحاله فرهنگی بوده است.
دکتر زارعی مهرورز ابراز کرد: برای درک امیرکبیر باید خودمان را به زمان او ببریم؛ هیچ مورخی حق ندارد با نگاه امروزی درباره سده سیزدهم قمری(نوزدهم میلادی) قضاوت کند. تلاش امیرکبیر به جهت ضربه زدن به تمدن اسلامی نبود، بلکه قصد او احیای تمدن ایرانی بود.
وی در ادامه تبیین کرد: در زمانهای که امیرکبیر دستور داد دارالفنون تاسیس شود تا فرزندان شاهزادگان، اشراف و بازرگانان عمده بتوانند در رشتههای تجربی، پزشکی و نظامی درس بخوانند، او چه کار دیگری میتوانست انجام دهد تا علم سنتی ایران را به علم نوین تبدیل کند؟ امیرکبیر راه دیگری نداشت جز آن که استادان، پزشکان و معلمان فرنگی را از غرب دعوت کند تا در ایران تدریس کنند؛ نتیجه این شد که یک نسل از فارغالتحصیلان دارالفنون بعدها زمام امور دوره قاجار را به دست گرفتند.
زارعی مهرورز در تبیین این موضوع تصریح کرد: اوج تمدن اسلامی سده ۳ تا ۵ قمری(۹ تا ۱۱ میلادی) بود و پس از آن نویسندگان بیشتر، به تکرار مکررات و حاشیه نویسی آثار گذشتگان پرداختند. بنابراین، پس از این تاریخ، تمدن اسلامی نتوانست نوزایی مجددی داشته باشد.
عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی تشریح کرد: اقدامات اولیه امیرکبیر دفع شورش خراسان، ایجاد امنیت در کشور و ایجاد زمینه برای به قدرت رسیدن ناصرالدین شاه بود. اقدامات بعدی او در زمان صدارت، در سالهای ۱۲۶۴ تا ۱۲۶۸ قمری(۱۸۴۸ تا ۱۸۵۲ میلادی)، شامل اصلاح امور اداری، یعنی کوتاه کردن دست درباریان بیکفایت از امور و کمکردن حقوق آنها، حسابرسی دقیق امور دربار، اصلاح ساختار مالیات، اصلاح سبک نامهنگاری، روی کار آوردن افراد شایسته و بیرون راندن درباریان فاسد و در نهایت، اصلاح ساختار ارتش بود. امیرکبیر باور داشت که راه آغازینِ پیشرفت ایران، سامان دادن دربار است. اگر ایران میتوانست نظم مورد نظر او را ادامه دهد، بیشک اکنون جزو کشورهای رده اول جهان محسوب می شد.
وی افزود: او از مصلحانی به شمار میرفت که میخواست اصلاحات را از بالا به پایین انجام دهد؛ یعنی اول دربار، شاه و بزرگان درباری اصلاح شوند. او معتقد بود که پس از اصلاح دربار، جامعه اصلاح خواهد شد.
عضو هیات علمی دانشگاه بوعلی سینا اضافه کرد: البته سیدجمالالدین اسدآبادی هم برای چندین سال اینگونه می اندیشید و گمان میکرد که با نزدیک شدن به دربار میتواند جوامع اسلامی را اصلاح کند؛ اما بعدها متوجه شد که این کار شدنی نیست. زیرا به قدری فساد در تار و پود دربارهای سرزمینهای اسلامی ریشه دوانده بود که اصلاح آنها ناشدنی بود. پس از آن سیدجمالالدین راه خود را تغییر داد و جنبش بیداری اسلامی یا جنبش اصلاح را در مصر بنیان گذاشت.
دکتر عباس زارعی مهرورز شرح داد: ناصرالدین شاه علاقه داشت که کشور پیشرفت کند، البته به اندازهای که این پیشرفت خللی به سلطنت استبدادی و قدرت فراوان او وارد نسازد؛ اما امیرکبیر اینگونه نبود. در یکی از اسناد به جای مانده از امیرکبیر پس از برکناری و پیش از شهادت، او به صراحت بیان کرده است که "قصد قونسطیطوسیون Constitutionalism (= همان مشروطه) داشتم". بنابراین، میتوان گفت که اقدامات امیرکبیر یکی از زمینههای دوره مشروطیت به شمار میآید. اقدامات او، اگر به ثمر مینشست، شاید نیازی به انقلاب مشروطه نبود؛ اما متاسفانه و با بدشانسی ایران، او به شهادت رسید.
وی عنوان کرد: گروهی امیرکبیر را متهم کرده و میگویند وی تمایل داشت دودمان قاجار را برانداز تا خودش به قدرت برسد؛ اما این گفته دشمنان او در دربار و در راس آنها مادر ناصرالدین شاه و میرزا آقا خان نوری است.
زارعی تصریح کرد: امیرکبیر میدانست ایران در سیطره دو قدرت بزرگ، بریتانیای کبیر و روسیه است و برای رهایی از سیطره آنها نیاز به دولت مقتدر و ملی است. اما دولتی که او تحویل گرفته بود، ضعیف و ناکارآمد بود که حتی نمی توانست از پس امورات عادی خود برآید.
وی خاطرنشان کرد: به دلیل منشا ایلی، قاجاریه مملکت را به سبک عشایری اداره می کردند. البته خاندان قاجار پس از استقرار شهری شدند؛ اما نتوانستند چندان خود را با ساختارهای شهری تطبیق دهند. به ناچار مجبور بودند زمام امور را به شهری هایی همچون امیرکبیر بسپارند. او میخواست ساختار و تشکیلات دولتی را منظم کند.
دکتر زارعی مهرورز گفت: یکی از اهداف بریتانیای کبیر آن بود که از گرابش ایران به سوی فرانسه یا روسیه جلوگیری کند و آن را در حالت نیمه استعماری تحت سیطره خودش نگاه دارد. از سوی دیگر، روسیه نمیخواست که ایران در دامن بریتانیای کبیر اسیر شود. اینها باعث رقابت دو دولت بزرگ بر سر ایران گردید و این یکی از دشواریها بود. هنگامی که ایران به روسیه امتیازی میداد، بریتانیای کبیر نیز امتیازی طلب میکرد و بالعکس. در نهایت، ایران بین امتیازدهی به این کشورها گرفتار شده بود و امیرکبیر میخواست کشور را از این حالت خارج کند.
وی یادآور شد: اندیشه نهایی امیرکبیر این بود که از بالا و با اصلاح اساسی ساختار سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور را دگرگون کند؛ نخستین کار امیرکبیر برقراری امنیت اولیه بود تا ناصرالدین شاه به راحتی به قدرت برسد. کارهای بعدی او اصلاح ارتش، اصلاح دربار و ... بود.
عباس زارعی مهرورز بیان داشت: امیرکبیر، در واقع، داماد خاندان قاجار محسوب میشد و همین قرابت کار را برای مخالفان او سخت کرده بود؛ زیرا وی، علاوه بر صدارت عظمی، داماد خاندان قاجار هم بود.
وی اظهار کرد: امیرکبیر قبل از صدراعظمی، پیشکار ناصرالدین میرزا در دوره ولیعهدی او در آذربایجان بود؛ در آنجا به قدری شاه را جذب خود کرده بود که پس از رسیدن به تهران، از جانب شاه جوان شانزده ساله به صدراعظمی انتخاب شد.
عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی اشاره کرد: میرزا محمد تقی در آغاز در دستگاه قائم مقام فراهانی کار میکرد و در آن توانست تواناییهای خود را بروز دهد و رشد کند. او پیش از پیشکاری در تبریز، در قالب سفرهای دیپلماتیک، نمایندگی ایران را در گفتگوهای سیاسی با روسیه و عثمانی بر عهده داشت. در همین سفرها به ساختار سیاسی روسیه و عثمانی توجه کرد.
دکتر زارعی مهرورز تاکید کرد: اتهام دیگری که دشمنان به امیرکبیر وارد میکردند این بود که وی از بریتانیای کبیر نفرت داشت، اما به روسیه نزدیک بود؛ که البته این اتهام به هیچ عنوان وارد نیست.
وی متذکر شد: امیرکبیر در نهایت، با توطئه درباریان و به دستور ناصرالدین شاه کشته شد؛ ما قصد تطهیر ناصرالدین شاه را نداریم، اما شاه در این باره مقاومت زیادی کرد؛ ولی در نهایت تحت تاثیر و القائات درباریان قرار گرفت.
زارعی مهرورز تبیین کرد: به لحاظ فعالیت های فکری و اصلاحی و در مقام مقایسه با سایر ادوار قاجاری، میتوان عصر ناصری را عصری درخشان دانست. در این عصر فعالیتهای روشنفکران تشدید گردید و رجالی مانند امیرکبیر، میرزا حسینخان سپهسالار اعظم، میرزا ملکم خان و ... اقداماتی انجام دادند. میرزاملکم خان را سردرمدار ورود اندیشههای غربی به ایران میدانند؛ در حالی که وی از دوستان بسیار نزدیک سید جمالالدین اسدآبادی محسوب میشد و هدف نهایی هر دو تا حد زیادی مشترک بود.
وی در انتها خاطرنشان کرد: هدف نهایی میرزا ملکمخان اصلاح امور ایران و هدف نهایی سیدجمالالدین اسدآبادی اصلاح امور سرزمینهای اسلامی بود. در دوره ناصری برخلاف دوران دیگر افراد توانایی، همچون امیرکبیر،به قدرت رسیدند؛ هر چند که اقدامات آنها ناتمام ماند.
خبرنگار: میرزایی