دکتر حاتم حسینی جمعیّتشناس و مدیر دفتر منطقهی غرب انجمن جمعیّتشناسی ایران در گفتوگو با بسنا گفت: باید با حفظ باروری در سطح جایگزینی، سرعت ورود به دورهی سالخوردگی جمعیّت را کُند و موجبات بازتولید جمعیّت در آینده را فراهم آورد.
آقای دکتر لطفاً درمورد وضعیّت جمعیّت ایران توضیحی بفرمایید.
تغيير و تحوّل ويژگي ذاتي جمعیّتهاست. در طول تاريخ شناختهشدهي زندگي بشر جمعیّتی را نميتوانید پیدا کنید كه از تغيير و تحوّل در امان بوده باشد. این تغييرات در طول زمان و تحت تأثیر فرآيندهای باروري، مرگومير، و مهاجرت صورت میگیرد. اين فرآیندها، اساسيترين مشخّصههاي هر جمعیّت و همینطور آيندهي جمعیّتشناختي آن را تعيين ميكنند. تحوّلات جمعیّت ایران در طول زمان، بهویژه در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، گسترده و چشمگیر بوده است. تا قبل از آغاز قرن 14 خورشيدي، حجم جمعیّت ايران كمتر از 10 ميليون نفر و سرعت رشد جمعیّت بسيار كُند بود. در دهههاي آغازين قرن 14 خورشیدی، آهنگ رشد جمعیّت شتاب گرفت و به تبعِ آن، شمار جمعیّت كشور به حدود 14 ميليون نفر در سال 1320 رسيد. از اين زمان به بعد، همسو با روند كلّي تغييرات مرگومير در كشورهاي درحالتوسعه و سطح نسبتاً ثابت و بالاي باروري، شمار جمعیّت ايران با سرعت بيشتري افزايش یافت. روند رو به رشد حجم و نرخ رشد سالانهي جمعیّت ايران كه از سالهاي 1320 بهطور محسوس شروع شده بود، همچنان سير صعوي خود را تا میانهی دههی 1360 پيمود. همگام با روندهای صعودی نرخ رشد سالانهی جمعیّت، حجم جمعیّت نیز پیوسته افزایش یافت و به 42 میلیون نفر در آغاز دههی 1360، 65 میلیون در سال 1380 و حدود 80 میلیون نفر در سرشماری 1395 رسید. به این ترتیب، باید گفت که جمعیّت ایران در طول یک قرن بیش از هشت برابر شده است.
اگرچه حجم جمعیّت ایران در طول بیش از یک قرن (از 1290 تا 1395) همواره سیر صعودی داشته و افزایش یافته است، با این وجود تحت تأثیر آهنگ رشد سالانهی جمعیّت، حجم جمعیّتی که در دورههای مختلف به جمعیّت کشور افزوده شده متفاوت بوده است. برای مثال، در یک دورهی 20 ساله از 1300 تا 1320، حجم جمعیّت ایران تنها 40 درصد افزایش یافته است، در حالیکه در دورهی بیست سالهی 1360-1340، جمعیّت کشور با حدود 91 درصد افزایش از 22 به 42 میلیون نفر افزایش یافت. تحت تأثیر کاهش نرخ رشد سالانهی جمعیّت از سالهای اواخر دههی 1360 به بعد، حجم جمعیّتی که در دورهی 20 سالهی 1390-1370 به جمعیّت کشور افزوده شده بهمراتب کمتر از حجم جمعیّتی است که در دورهی بیست سالهی 1360-1340 افزوده شده است. تعدیل نرخ رشد سالانهی جمعیّت، که در اوّلین برنامهی توسعهی ملّی (1372-1368) در پس از انقلاب در دستور کار سیاستگزاران و برنامهریزان قرار گرفت، از عوامل اصلی مؤثّر بر این وضعیّت بوده است. با این وجود، بهخاطر گشتاور مثبت رشد جمعیّت، جمعیّت کشور، اگرچه با سرعتی کمتر، ولی همچنان سیر صعودی دارد. با این وجود، توجّه داشته باشید که در بررسی تحوّلات جمعیّت، تنها حجم جمعیّت مهم نیست. مؤلّفههای دیگری مانند آهنگ رشد و ساختار جمعیّت نیز مهم هستند. دو جمعیّت با حجم یکسان، و آهنگ رشد و ترکیب سِنّی و جنسی متفاوت، آیندهی جمعیّتشناختی متفاوتی خواهند داشت. بنابراین، بحث و گفتوگو دربارهی جمعیّت، باید با درنظرگرفتن همهی این مؤلّفهها صورت بگیرد.
سیاستهای اقتصادی در دوران جنگ تأثیری بر رشد جمعیّت آن زمان داشت؟
اوّلین برنامهی رسمی تنظیم خانواده در ایران به سالهای 1346 تا 1357 برمیگردد. با پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357، اجرای رسمی برنامهی مذکور بهمدّت ده سال تا 1367 به حالت تعلیق درآمد. اگرچه دولت انقلابی و جدید هیچ سیاست رسمی جدیدی برای افزایش جمعیّت در پیش نگرفت، امّا بهطور غیرمستقیم از طریق سیاستهای محرومیّتزدایی از مناطق محروم، برنامهها و سیاستهایی به اجرا گذاشت که پدیدهی انفجار موالید دههی 1365-1355 را شکل داد. از جملهی این سیاستها، میتوان به سیستم کوپنیکردن کالاها برای تأمین نیازهای اوّلیه و ضروری جمعیّت اشاره کرد. کوپن بر اساس شناسنامه، و شناسنامه بر اساس بُعد خانوار صادر میشد. بنابراین، بهطور طبیعی، خانوادههای پُرفرزند در تأمین نیازهای اوّلیهی زندگی با مشکل مواجه نمیشدند. آموزش و تحصیل فرزندان، برخلاف امروز، هزینهای بر زوجها و خانوادهها تحمیل نمیکرد. اگرچه این سیاستها و برنامهها تداوم نیافت و از سالهای نیمهی دههی 1360، پیامدهای اقتصادی ناشی از تحریمها و جنگ تحمیلی بهتدریج بر رُخسارهی زندگی خانوادهی ایرانی رُخ نمود، ولی به هر حال، در کنار عوامل، شرایط و زمینههای دیگر موجب افزایش گرایش و تمایل خانوادهها به فرزندآوری و تجربهی انفجار موالید در کشور شد.
آیا عقاید دینی و مذهبی مردم بر افزایش جمعیّت تأثیر دارد؟
تغییرات جمعیّت، اعم از افزایش یا کاهش حجم و رشد جمعیّت، تحت تأثیر سه پدیدهی موالید، مرگ، و مهاجرت است. تعامل این پدیدهها میتواند موجبات افزایش، کاهش، یا ثبات جمعیّت را فراهم سازد. با این وجود، عوامل دیگری هستند که بهطور مستقیم و غیرمستقیم از طریق تأثیر بر این پدیدهها بر تغییرات جمعیّت تأثیر میگذارند. برای مثال، تمایل به ازدواج و تشکیل خانواده، که خود از باورها و آموزههای دینی مردم نیز تأثیر میپذیرد، از طریق تأثیر بر سن ازدواج، بر طول دورهی فرزندآوری و در نتیجه، باروری تراکمی زنان تأثیر میگذارد. من متخصّص امور دینی نیستم، با این وجود، بر این باورم که دین اسلام و آموزههای دینی مسلمانان طرفدار بی قید و شرط افزایش جمعیّت نیست. دين اسلام از طرفي تأكيد عمدهاي بر شكلگيري خانواده و تولید مثل بهعنوان وسيلهاي براي تضمين بقاء و تداوم نسل انساني دارد و از سوی دیگر، بهطور ضمنی پیشگیری از حاملگی را جایز دانسته است. برای مثال، تأکید بر شیردهی به مدّت دو سال تمام، در سورهی مبارکهی بقره، از طریق تأثیر بر طول دورهی نازایی موقّت پس از زایمان، تجربهی فرزندآوری مادران، فاصلهگذاری بین موالید و در نهایت، حجم و رشد جمعیّت را تحت تأثیر قرار میدهد. در فاصلهي ميان حاملگيها يك بُعد بيولوژيك وجود دارد و آن نازايي موقّت پس از زايمان است. اين مدّت قطعي و يكنواخت نيست. در میان زنانی که به نوزاد خود شیر نمیدهند بهطور متوسّط دو ماه و برای آنهایی که به نوزاد شیر میدهند از 10 تا 18 ماه در نوسان است. شيردهي از طريق مكانيزمهاي فيزيولوژيك منجر به ترشّح پرولاكتين ميشود كه خود از طريق پیشگیری از انتشار مادّهي محرّك غدهی جنسي یعنی Gonadotrophin مانع ازسرگيري چرخهي قاعدگي و در نتيجه تخمكگذاري ميشود. بنابراین، میتوان گفت كه عمل به توصيههاي قرآن ميتواند در ايجاد فاصلهگذاري مناسب بين مواليد مؤثّر افتد. بر این اساس، بر این باورم که رویکرد اسلام به جمعیت نه طرفداری بی قید و شرط از افزایش آن، بلکه مبتني بر حدّ متناسب جمعيت است. شاید یکی از دلایل گسترش شیوع استفاده از وسایل پیشگیری از حاملگی در کشورهای با اکثریّت مسلمان و همگرایی باروری مسلمانان با روندهای جهانی باروری نیز ناشی از این واقعیّت است که دین اسلام مخالف دستیابی به سطوح پایین باروری نیست.
مردم در همهی جوامع انسانی، با هر آیین و اعتقادی، در خلاء تصمیم نمیگیرند. تصمیمگیری افراد، زوجها، و خانوادهها در زمینهی ازدواج، تشکیل خانواده، و فرزندآوری، علاوه بر باورهای دینی و مذهبیشان، از شرایط اقتصادی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، و حتّی جغرافیایی حاکم بر جامعهای که در آن زندگی میکنند تأثیر میپذیرد. بیتردید، جمعیّت مسلمان نیز از این قاعده مستثنی نیست. باید دید وزن و تأثیر نسبی هر کدام از عوامل در تعیین قصد، نیّت، ایدهآلها و تمایلات فرزندآوری افراد چقدر است. خوشبختانه، در جامعهی ایران، برخلاف جوامع توسعهیافتهی صنعتی، هنوز ازدواج و تشکیل خانواده تحت تأثیر باورهای دینی مردم و امری مقدّس است. با وجود تغییراتی که در سالهای اخیر شاهد آن بودهایم، زمینهی فرهنگی و اجتماعی لازم و مناسب برای ازدواج، تشکیل خانواده، و فرزندآوری وجود دارد. بنابراین، چنانچه از توصیههای دستوری برای فرزندآوری اجتناب شود و سیاستهای جمعیّتی متناسب و همسو با خواستهها و تمایلات فرزندآوری زوجها و با درنظرگرفتن شرایط حاکم بر زندگی آنها اتّخاذ شود، میتوان به افزایش باروری تا سطح جایگزینی و ثبات و تداوم آن در همان سطح امیدوار بود.
آقای دکتر به نظر شما سیاست تعدیل جمعیّتی ایران که پس از انقلاب اسلامی و اواسط دهه 60 اجرا شد، صحیح بوده ؟
سیاستگذاری جمعیّت امری مسلّم و ضروری در همهی مراحل گذار جمعیّتشناختی است، زیرا جمعیّت پیوسته در حال تغییر است. از سوی دیگر، توافق در آرمانها و هدفها يكي از پیششرطهای ضروري براي هر نوع سياستگذاري است. تحوّلات و تغییرات جمعیّتی سالهای پس از انقلاب اسلامی و دوران جنگ تحمیلی گسترده و چشمگیر بود. نرخ رشد سالانهی جمعیّت به طرز بیسابقهای افزایش یافت و به تقریباً چهار درصد در سال 1365 رسید که 2/3 درصد آن نرخ رشد طبیعی بود. تحت تأثیر این نرخ رشد، حجم جمعیّت بهطور فزآیندهای در حال افزایش و ساختار جمعیّت بهشدّت جوان بود. بیش از 45 درصد جمعیّت ایران را افراد کمتر از 15 سال تشکیل میدادند. بیتردید، چنانچه جمعیّت ایران با همان نرخ رشد افزایش مییافت، در فاصلهی کوتاهی حجم آن چند برابر میشد. بنابراین، پرسش این بود: آیا شرایط ایران پس از جنگ در زمینههای مختلف پاسخگوی نیازهای فزاینده و پیوسته در حالتغییر جمعیّت بود یا خیر؟ کارشناسان در پاسخ منفی به این پرسش اجماع پیدا کردند و بر همین اساس سیاستهای تعدیل نرخ رشد سالانهی جمعیّت از طریق برنامهی تنظیم خانواده در دستور کار دولت قرار گرفت. از نظر من، پاسخ پرسش شما مثبت است.
با همهی اینها، توجّه داشته باشید که وضعیّت جمعیّتی ایران سالهای پس از آن و حال حاضر کشور را تماماً نباید ناشی از اجرای برنامهی تنظیم خانواده بدانیم. هرچند برنامهی تنظیم خانواده نقش مؤثّری در سرعت کاهش باروری در سالهای 1368 به بعد داشته است، ولی نوسان باروري طيّ سالهاي 1364-1355 و تغییر رفتار باروری مردم در نیمهی اوّل دههی 1360 نشان از اين واقعيّت دارد كه افزايش و كاهش باروري در ايران مستقل از برنامهي تنظيم خانواده بوده است. متأسّفانه، در چند سال گذشته که موضوع بازنگری در سیاستهای جمعیّتی مطرح شد، این تصوّر بهوجود آمد و به افکار عمومی هم القاء شد که تجربهی باروری زیر سطح جایگزینی صرفاً ناشی از اجرای برنامهی تنظیم خانواده در سالهای اواخر دههی 1360 به بعد بوده است! بر این اساس، رویکردی شکل گرفت که در آن تعلیق برنامهی تنظیم خانواده در اولویّت سیاستهای جمعیّتی جدید، که البتّه هنوز به سرانجام نرسیده، قرار گرفت. این قرائت از تنظیم خانواده برنامهی کنترل موالید را به ذهن متبادر میسازد که نادرست است. تنظیم خانواده متفاوت از کنترل موالید است. تنظیم خانواده و بهداشت بارداری از حقوق طبیعی زنان است و در هر موقعیّتی، مستقل از سیاستهای افزایش یا کاهش جمعیّت در هر کشوری، قابل اجراست. باز هم تأکید میکنم که کاهش باروری در ایران چهار سال قبل از اجرای رسمی برنامهی تنظیم خانواده و تحت تأثیر ارزیابی زوجها و خانوادهها از شرایط جدید زندگی و همینطور تغییرات گستردهی دیگری بود که در جامعهی ایران پس از جنگ رُخ نمود. برای همین، وقتی برنامهی تنظیم خانواده بهطور رسمی به اجرا درآمد، با استقبال گستردهی زوجها مواجه شد و پیشگیری از حاملگی در کشور عمومیّت یافت. گویی، اتّفاقی افتاد که مردم منتظر آن بودند.
سیاست های حمایتی افزایش جمعیّت که در دولت گذشته اتّخاذ شد، به نظر شما درست بود؟
در نیمهی دههی 1370 و اوایل دههی 1380، کشور در موقعیّت جمعیّتی جدیدی قرار گرفت. باروری، بهعنوان یکی از تعیینکنندههای اصلی تغییرات جمعیّت، به پایینتر از سطح جایگزینی، یعنی سطح لازم برای بازتولید جمعیّت در آینده، تنزّل یافت. با وجود کاهش نرخ رشد سالانهی جمعیّت، حجم جمعیّت کشور تحت تأثیر گشتاور مثبت رشد جمعیّت همچنان در حال افزایش است. در کنار اینها، ترکیب سنّی جمعیّت نیز تغییر یافت. برخلاف دههی 1360، که ساختار سنّی جمعیّت ایران کاملاً جوان بود، از سالهای نیمهی دههی 1380، دریچهی جمعیّتی ایران باز شد و برای نخستین بار در تاریخ تحوّلات جمعیّت ایران، سهم جمعیّت واقع در سنین کار و فعّالیت اقتصادی (64-15 ساله) به بیش از 70 درصد کلّ جمعیّت رسید. در مقابل، از سهم نسبی جمعیّت زیر 15 سال کاسته شد. بنابراین، جمعیّت کشور در یک وضعیّت متعارض قرار گرفت. از طرفی، باروری به پایینتر از سطح جایگزینی سقوط کرد. ثبات و استمرار آن در این سطح نه تنها به بازتولید جمعیّت در آینده منجر نخواهد شد، بلکه به سبب افزایش امید زندگی در بدو تولّد و افزایش احتمال بقاء در همهی گروههای سنّی به سالخوردگی جمعیّت نیز منجر خواهد شد. از سوی دیگر، بازشدن دریچهی جمعیّتی ایران فرصت استثنایی و تاریخی بالقوّهای برای رشد، توسعه، بالندگی و پویایی در همهی عرصههای زندگی فراهم ساخته است که چنانچه از آن غفلت شود میتواند پیامدهای نامطلوبی بر جامعه تحمیل کند. بازشدن دریچهی جمعیّتی بهطور بالقوّه زمینه را برای تبدیل انفجار موالید مرحلهی اوّل گذار جمعیّتشناختی به پاداش جمعیّتی فراهم میسازد. در طول دورهای که پنجرهی فرصت گشوده میشود، هزینههای عمومیای که در برنامههای اجتماعی نظیر آموزش و بهداشت صورت گرفته بود میتواند به سمت سرمایهگذاری در بخشهای تولیدی و زیرساختها هدایت میشود. در سطح خُرد نیز خانوادهها میتوانند هزینههای جاری را به سمت پسانداز و ارتقای استانداردهای زندگی جهت بدهند.
تغییراتی که به آن اشاره شد، پیشتر مورد توجّه و تأکید جمعیّتشناسان قرار گرفته بود. آنها بر ضرورت بازنگری در سیاستهای جمعیّتی اواخر دههی 1360 تأکید کرده بودند و بر این اساس بود که بازنگری در سیاستهای جمعیّتی ایران در دستور کار دولت وقت قرار گرفت. شتابزدگی در تصمیمگیری، بدون آسیبشناسی کارشناسانهی جمعیّت کشور و مسائل مختلف مبتلا به آن، سبب شد تصمیمهایی شتابزده و عجولانه برای تغییر مسیر جمعیّتی کشور اعلان عمومی شود. تصمیمهایی بدون توجّه به ماهیّت و محتوای مسائل جدیدی که با آن مواجه بودیم. هرچند اصل موضوع یعنی بازنگری در سیاستهای جمعیّتی پیشین و اتّخاذ سیاستهایی متناسب با مشخّصههای جمعیّتی جدید جامعهی ایران و روندهای آتی آن درست بود، ولی متأسّفانه چون کارشناسیشده یا مبتنی بر یافتههای پژوهشهای تخصّصی توسّط افراد صاحب صلاحیّت در این حوزه نبود، و از سوی دیگر، بدون توجّه به زمینههای اقتصادی اجتماعی، و فرهنگی جامعه بود، ملاحظه کردید که راه به جایی نبُرد و با استقبال عمومی مواجه نشد. اصولاً در جوامعی که باروری به زیر سطح جایگزینی میرسد، انطباق منافع فردی با مصالح اجتماعی دشوار میشود. در واقع، تصمیمگیری برای ازدواج، تشکیل خانواده، و فرزندآوری در یک فضای کاملاً شخصی و مستقل از دغدغههای سیاستگزاران خواهد بود. بدون توجّه به این موضوع، تصوّر میکنیم که میشود از طریق توصیههای دستوری زاد و ولد را افزایش داد. باید دلایل باروری پائین را مشخّص کرد. بدون در نظرگرفتن خواست و تمایل زوجها، و فراهمکردن زمینههای مناسب، نمیتوان امیدوار بود که تغییر محسوسی صورت بگیرد. بنابراین، در پاسخ به پرسش شما باید بگویم سیاستهای اِعمالشده برای افزایش موالید درست نبود و اگر با همان رویکرد به جمعیّت ایران نگاه کنیم، نه تنها از فرصتهای برآمده از تغییرات در ساختار سنّی و بازشدن دریچهی جمعیّتی بهرهای نخواهیم بُرد، بلکه تلاشها برای افزایش موالید نیز ناکام خواهد ماند یا دستکم به افزایش موالید در لایههای پایین اجتماعی منجر خواهد شد که با این وضعیّت، به بازتولید فقر در جامعه کمک خواهد کرد.
در حال حاضر جمعیّت ما چه وضعیّتی دارد؟
وضعیّت جاری جمعیّت ایران در مجموع مناسب است. حجم جمعیّت هماکنون کمی بیش از 80 میلیون نفر است. دریچههای جمعیّتی باز شده است و بیش از 71 درصد جمعیّت در سنین کار و فعّالیت اقتصادیاند. نرخ رشد طبیعی سالانهی جمعیّت در دورهی زمانی 1395-1390 معادل 34/1 درصد برآورد شده است. در واقع، سالانه کمی بیش از یک میلیون نفر به جمعیّت کشور افزوده میشود. چنانچه فرض کنیم جمعیّت با همین نرخ رشد افزایش بیابد، 52 سال طول خواهد کشید تا جمعیّت ایران دو برابر شود و به حدود 160 میلیون نفر در سال 1447 خورشیدی برسد. بنابراین، میتوانم بگویم که حجم، رشد، و ساختار جمعیّت ایران هماکنون در وضعیّت مطلوبی است. اگرچه برخی تلاش میکنند تا وضعیّت جمعیّتی کشور را بحرانی جلوه دهند، ولی به جرأت میگویم که جامعهی ایران هماکنون نه بحران جمعیّتی، بلکه مسألهی جمعیّتی دارد. مسألهی جمعیّتی کنونی جامعهی ایران، باروری پایین است که آن هم بر اساس آخرین برآوردهای صورتگرفته بر مبنای نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن 1395، نزدیک به سطح جایگزینی است. ارتقاء آن به سطح جایگزینی لازم و ضروری است.
در اینجا، لازم میدانم موضوع دیگری را که پیشتر به آن اشاره کردم مورد تأکید قرار دهم و آن سالخوردگی جمعيّت، بهعنوان پديدهاي جهاني و ویژگی جمعیّتشناختی مسلّط جوامع، در قرن حاضر است. تقريباً همهي كشورها در حال تجربهي گذار جمعيّتشناختياند. وقتی جامعهای گذار جمعیّتشناختی را تجربه کند، از نظر حجم و ساختار سنّی، در مقایسه با شرایط قبل از گذار، جمعیّتی بزرگتر و سالخوردهتر خواهد داشت. بنابراین، سالخوردگی جمعیّت پدیدهای برساخته از تجربهی گذار جمعیّتشناختی است. سالخوردگی جمعیّت، فینفسه، معرّف و شاخص مناسبی از توسعهی اقتصادی ـ اجتماعی، توسعهی پزشکی و بهداشت و ارتقای استانداردهای زندگی در یک جامعه است. بشر اگرچه مرگ را بهعنوان یک واقعیّت طبیعی و انکارناپذیر پذیرفته است، ولی در طول تاریخ همواره تلاش کرده است تا چند سالی را به عُمر کوتاه خود اضافه کند. تلاشهای بشر مؤثّر افتاده و با وجود تجربهی جنگها، هجوم و گریزها، و حوادث و بلایای طبیعی در دورانهای مختلف تاریخی، شاهد افزایش امید زندگی در بدو تولّد در جوامع مختلف هستیم. ایران نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیست. افزایش امید زندگی در بدو تولّد سبب میشود تا نوزادان نسل انفجار موالید، سالهای بیشتری عُمر کنند و نسبت بیشتری از آنها به سنین سالخوردگی و سالمندی برسند. انفجار موالید سالهای آغازین انقلاب و دوران جنگ و همزمان ارتقای شاخصهای بهداشت و سلامت، کاهش مرگومیر نوزادان و اطفال و افزایش امید زندگی در بدو تولّد سبب شده است حجم و نسبت قابلتوجّهی از بازماندگان نسل انفجار موالید در طول دهههای آتی بهتدریج وارد سنین میانسالی و سپس سالخوردگی و سالمندی شوند.
بیتردید، با بستهشدن دریچهی جمعیّتی، ساختار سنّی جمعیّت کشور بهسوی سالخوردگی حرکت خواهد کرد. در واقع، سالخوردگی جمعیّت، مانند بسیاری از کشورهایی که گذار جمعیّتشناختی را تجربه کردهاند، واقعیّت جمعیّتشناختی مسلّط در آیندهی ایران خواهد بود. سالخوردگی، برخلاف آنچه که ادّعا شده، پدیدهی جمعیّتی حال حاضر ایران نیست. هماکنون، کشور از نظر ساختار سنّی در بهترین وضعیّت است. سالخوردگان حدود شش درصد جمعیّت کشور را تشکیل میدهند. انتظار میرود در صورت استمرار باروری زیر سطح جایگزینی، در آغاز دههی سوّم قرن 15 خورشیدی، سهم سالخوردهها از جمعیّت کلّ کشور در دامنهای بین 18 تا 22 درصد در نوسان باشد. پس، میبینید مسألهی کنونی جامعهی ایران سالخوردگی جمعیّت نیست.
نتیجه جمعیّت سالخورده و راهکار مقابله با این موضوع چیست؟
با ورود به دورهی سالخوردگی از طرفی، سهم نسبی جمعیّت واقع در سنین کار و فعّالیت اقتصادی بهتدریج کاهش خواهد یافت. بهطور قطع و یقین، این کاهش بهگونهای نخواهد بود که جامعه بلافاصله با کمبود نیروی کار مواجه شود. از سوی دیگر، چون مرگ تابع سن است، با افزایش سهم نسبی سالخوردگان، میزان خام مرگ نیز افزایش خواهد یافت. در جمعیّتهای سالخورده، همیشه میزان موالید کمتر از میزان مرگ است. در چنین موقعیّتی، نرخ رشد جمعیّت منفی و جمعیّت در تلهی جمعیّتی گرفتار خواهد شد.
سالخوردگی جمعیّت فرایندی طبیعی و برساخته از تجربهی گذار جمعیّتشناختی است. متأسّفانه، در سالهای اخیر برخی با بزرگنمایی ظهور و بروز آن بهعنوان یک رویداد جمعیّتی غیرعادّی، این باور را در جامعه القاء کردهاند که کشور با یک بحران جمعیّتی مواجه شده است! در نتیجه، موضوع اخیر مستمسکی شد برای غفلت از فرصت طلایی و تاریخی دریچهی جمعیّتی و ناکامی در بهرهبرداری از قابلیّتهای بالقوّهی آن و نیز توجیه عملکرد ضعیف دولتها در ایجاد فرصتهای شغلی جدید. حامیان افزایش موالید، تنها راهحلّ ممکن برای مقابله با آثار و پیامدهای ناشی از پدیدهی سالخوردگی جمعیّت را افزایش باروری میدانند. افزایش موالید اگرچه تا حدودی نسبت سالخوردگان در جمعیّت را کاهش میدهد ولی تغییری در جهت کاهش شمار سالخوردگان ایجاد نمیکند. بنابراین، به جای شتابزدگی در سیاستگذاری، باید طوری عمل کنیم که از طرفی از دریچهی جمعیّتی نهایت استفاده را در جهت رشد و توسعهی کشور ببریم و انفجار جمعیّتی را به پاداش جمعیّتی تبدیل کنیم. از سوی دیگر، استراتژیهای مناسبی برای ارتقای سطح باروری بهمنظور جلوگیری از تهدیدهای بالقوّهای آن بهکار بگیریم.
جمعیّت ایران در آستانهی ورود به مرحلهی سوّم گذار جمعیّتشناختی است. سیاستگذاری جمعیّتی باید در همهی مراحل گذار جمعیّتشناختی صورت بگیرد. نمیتوان به بهانهی مدیریّت سالخوردگان آینده، از خیل انبوه جمعیّت در بازار کار و ازدواج غافل ماند. با توجّه به حجم و سهم نسبی قابلتوجّه جمعیّت جوان واقع در سنین کار و فعّالیت اقتصادی و نیز این واقعیّت که سالخوردههای آینده، بازماندگان نسل انفجار موالید و نیز نسلهای متوالی پس از آنها میباشند، مسألهی مهمّ کشور در شرایط فعلی نه سالخوردگی جمعیّت بلکه در اولویّت قرار دادن عرضه و تقاضای نیروی انسانی است.
آیندهی یک کشور در دست مردمان آن است. جمعیّت علاوه بر خاصیّت مصرفکنندگی، دارای توانایی تولید و آفرینندگی نیز هست. رشد اقتصادی و توسعه تنها در صورتی اتّفاق میافتد که از خاصیّت تولید و خلّاقیت جمعیّت استفاده شود. این محقّق نخواهد شد مگر اینکه ابتدا نیازهای اوّلیه و ضروری افراد جمعیّت برآورده و تأمین شود. تنها در این صورت است که میتوان امیدوار بود جمعیّت را به قدرت و ثروت تبدیل کرد. گذار جمعیّتشناختی، همانطور که دیدیم، به تغییرات مهمّی در ساختار سنّی جمعیّت ایران منجر شده است. از این منظر، عدم توجّه به فرصتهای فراهمآمده در بستر گذار جمعیّتشناختی اشتباهی استراتژیک است که سبب میشود جمعیّت کشور یک گذار موفّق از میانسالی به سالخوردگی را تجربه نکند.
متأسّفانه، هنوز بهطور رسمی هيچ هدف جمعیّتی جديد و مشخّصي براي آينده تعيين و ترسیم نشده است! هنوز نقطهي عزيمت سیاستگزاران از نظر تحوّلات جمعیّتی مشخّص نيست. در واقع، میان صاحبنظران، سیاستگزاران و برنامهریزان هنوز در مورد اینکه چه جمعیّتی با چه ويژگيهايي مطلوب اين سرزمين است اختلاف نظر وجود دارد. این اختلاف نظرها ریشه در آسیبشناسی غیرکارشناسانهی جمعیّت ایران و مسائل مختلف مبتلا به آن دارد. در چنين شرايطي، مسائلي كه کشور در آينده با آن مواجه خواهد شد ناشناخته خواهند ماند. اين نگاه، برنامهريزيهاي توسعهي ملّي و منطقهاي را به چالش خواهد کشید.
خبرنگار: معتمد
عکس: حسنی